زمانهایی وجود دارد که بدون داشتن مکالمه واقعی یک یا دو ماه به آنجا می رویم. من خیلی تنها هستم حتی هیچ زن در محله ما وجود ندارد که بتوانم با آنها صحبت کنم. او بندرت مرا به شام می برد و ماه گذشته سالگرد ما را فراموش می کرد. او سعی نکرده است شیرین یا درک و حساس باشد ، اما انتظار دارد که من نسبت به او پرشور باشم. احساس می کنم به خاطر داشتن رابطه جنسی با شوهر خودم عادت کرده ام! عزت نفس من در حال حاضر پایین است. احساس می کنم هیچ کس مرا دوست ندارد ... من یک مادر بد سر و صدا و یک همسر وحشتناک هستم.
ما زیاد بحث کرده ایم. منظورم واقعاً جنگیدن است. این تنها راهی است که می توانم توجه او را جلب کنم. ما هفته گذشته نبردی باورنکردنی مقابل بچه ها داشتیم. اشک. جیغ زدن. توهین دو شب را در خانه مادرم گذراندم. حالا ، تمام آنچه که می توانم درباره آن فکر کنم فرار است. جان به هر حال من را دوست ندارد ، پس چه فرقی می کند؟
او تنها نیست. حدس من این است که 90 درصد طلاق ها حداقل برخی از عناصری را که وی توصیف کرده است شامل می شود - یک شوهر بسیار شلوغ که عاشق کار خود است و گرایش به بی حساسیتی ، غیرمذهبی و غیر ارتباطی دارد ، با یک تنهایی ، آسیب پذیر ازدواج کرده است. زن عاشقانه ای که در مورد ارزشش به عنوان یک انسان شک دارد. آنها به یک تیم همسان تبدیل شده اند: او مانند اسب کار می کند ، او چرت می زند.
منبع : sanykala
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
ازدواج بدون دعوا ,